آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
با دشمن خویش روبهرو بود آن روز
با گرمی خون غرق وضو بود آن روز
وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا
بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
آیینه شدهست دم به دم حیرتیات
گشته سپر حسین، خوش غیرتیات
چشم وا کن اُحُد آیینهٔ عبرت شده است
دشمن باخته بر جنگ مسلط شده است
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی