آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
همنوا بود با چکاچک من
غرّش آسمان و هوهوی باد
آه کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت
در لغت معنی شبح یعنی
سایهای در خیال میآید
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
آه ای شهر دوستداشتنی
کوچه پس کوچههای عطرآگین
دختری ماند مثل گل ز حسین
چهرهاش داغ باغ نسرین بود
دل من! در هوای مولا باش
یار بیادعای مولا باش
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
من به پابوسی تو آمدهام
شهر گلدستههای رنگارنگ
نیزه دارت به من یتیمی را
داشت از روی نی نشان میداد
وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود
گفت: آمد دلم به جان، گفتم
از چه؟ گفت: از غمِ زمان، گفتم