نام گرامیاش اگر عبدالعظیم بود
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
ای حریمت رشک جنّات النّعیم
خطّ تو خطّ صراطالمستقیم
ای آفتاب فاطمه، در شهر ری مقیم
ری طور اهل دل، تو در آن موسی کلیم
از بلبلان هماره پیام تو را شنید
گل، جامه چاک کرد، چو نام تو را شنید
ای حضرت خورشید بلاگردانت
ای ماه و ستاره عاشق و حیرانت
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
سالی گذشت، باز نیامد وَ عید شد
گیسوی مادر از غم بابا سپید شد
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
صبح صادق که میدمد دل من
سرخوش از بادۀ حضور شود
از بوستان فاطمه، عطر و شمیم داشت
با دوستان فاطمه، لطف عمیم داشت
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
کسی که راه به باغ تو چون نسیم گرفتهست
صراط را ز همین راه مستقیم گرفتهست