همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
دلت زخمی دلت آتشفشان بود
نگاهت آسمان بود، آسمان بود
ببین، تاریخ در تکرار ماندهست
جهان در حسرت بسیار ماندهست
به دل بغضی هزاران ساله دارم
شبیه نی، هوای ناله دارم
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
نگاهی گرم سوی کودکانش
نگاه دیگری با همزبانش
فقط از شعله و مسمار گفتیم
از آشوب در و دیوار گفتیم
زبان با نام زهرا خو گرفتهست
گل یاس آبرو از او گرفتهست
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
دلی سوز صدایت را نفهمید
مسلمانی، خدایت را نفهمید
همیشه خاک پای همسفرهاست
سرش بر شانۀ خونینجگرهاست
دلم میخواست عطر یاس باشم
کنار قاسم و عباس باشم
گل اشکم شبی وا میشد ای کاش
همه دردم مداوا میشد ای کاش
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده