صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
آهسته میآید صدا: انگشترم آنجاست!
این هم کمی از چفیهام... بال و پرم آنجاست
ای حضرت خورشید بلاگردانت
ای ماه و ستاره عاشق و حیرانت
یاعلی گفت با تمام وجود تا همهعمر با علی باشد
با علی باشد و طنین دلش دمبهدم ذکر یاعلی باشد
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
میرسد قصه به آن جا که علی دل تنگ است
میفروشد زرهی را که رفیق جنگ است
دلم میخواست عطر یاس باشم
کنار قاسم و عباس باشم
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علیست
تازه در این خانه زهرا ماه شبهای علیست
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
از دید ما هر چند مشتی استخوان هستید
خونید و در رگهای این دنیا روان هستید