بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
راه گم کردی که از دیر نصاری سر در آوردی
یا به دنبال مسلمانی در این اطراف میگردی
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
ای حضرت خورشید بلاگردانت
ای ماه و ستاره عاشق و حیرانت
در شهر شلوغ، خلوتی پیدا کن
در خلوت خود قیامتی برپا کن
اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
گذشته چند صباحی ز روز عاشورا
همان حماسه، که جاوید خواندهاند او را
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده