بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
شبیه آسمانیها هوای قم به سر دارم
نشانی از چهل اختر درون چشم تر دارم
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
در شهر شلوغ، خلوتی پیدا کن
در خلوت خود قیامتی برپا کن
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
کجا شبیه تو آخر کدام همسایه؟
عزیز کوچۀ بالا! سلام همسایه!
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده