ای قدر تو بر مردم دنیا پنهان
چون گوهر در سینۀ دریا پنهان
اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
باغ سپیدپوش که بسیاری و کمی
بر برگبرگ خاطر من لطف شبنمی
شام تو پر از نور سحرگاهی شد
خورشید خدا به سوی تو راهی شد
پیکار علیه ظالمان پیشهٔ ماست
جان در ره دوست دادن اندیشهٔ ماست