بخوان از سورۀ احساس و غیرت
بگو از مرد میدان مرد ملت
اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
باغ سپیدپوش که بسیاری و کمی
بر برگبرگ خاطر من لطف شبنمی
خطبۀ خون تو آغاز نمازی دگر است
جسم گلگون تو آیینۀ رازی دگر است
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند