پرنده پر زد و پرواز کرد از چینۀ دیوار
دل تنگم صدا میزد: مرا همزاد خود پندار
از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
شب آخر هنوز یادم هست
خیمه زد عطر سیب در سنگر