کربلا
شهر قصههای دور نیست
رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند
اینروزها تمام خیابانها
با اینکه دم از خطبه و تفسیر زدی
در لشکر ابن سعد شمشیر زدی
مسافری که همیشه سر سفر دارد
برای همسفران حکم یک پدر دارد
زانروز که سوخت از عطش کام حسین
گوش دل عالم است و پیغام حسین
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد