غزل | شعر هیأت

راه گم کردم، چه باشد گر به‌راه آری مرا؟
رحمتی بر من کنی و در پناه آری مرا؟

اوحدی مراغه‌ای

دیوان اوحدی مراغه‌ای

غزل

در عشق دوست از سر جان نیز بگذریم
در یک نفَس ز هر دو جهان نیز بگذریم

سیف فرغانی

دیوان سیف فَرغانی

غزل

ای جذبهٔ ذی‌الحجه و شور رمضانم
در شادی شعبان تو غرق است جهانم

سیدمحمدجواد شرافت

خاک باران خورده

غزل

اگر عاصی، اگر مجرم، اگر بی‌دین، اگر مستم
به محشر کی گذارد دامن عفوت تهی دستم؟

واعظ قزوینی

دیوان واعظ قزوینی

غزل

گر بسوزیم به آتش همه گویند سزاست
در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست

سیدعبدالوهّاب (نشاط) اصفهانی

دیوان نشاط اصفهانی

غزل

دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست

ملاهادی سبزواری

دیوان ملاهادی سبزواری

غزل

یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
می‌کند زین دو یکی در دل جانان، اثری

وحدت کرمانشاهی

سیری در قلمرو شعر توحیدی

غزل

گر به چشم دل جانا، جلوه‌های ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی

رهی معیری

سیری در قلمرو شعر توحیدی

غزل

شادی ندارد آن‌که ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی

جلال‌الدین همایی

سیری در قلمرو شعر توحیدی

غزل

افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت

صائب تبریزی

کلیات صائب تبریزی

غزل

يارب از فرط گنه، نامه‌سياهم چه كنم
گر نبخشى ز ره لطف گناهم، چه كنم

ژولیده نیشابوری

تسبیح اشک

غزل

دل را به نور عشق صفا می‌دهد نماز
جان را به ياد دوست جلا می‌دهد نماز

مشفق کاشانی

کهکشان آبی

غزل