بوی گل از سپیده میآید
اشک شوقم ز دیده میآید
باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
گسترده شد در این ولایت خوان هفتم
روزی ایران میرسد از مشهد و قم
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
بایست، کوه صلابت میان دورانها!
نترس، سرو رشید از خروش طوفانها!
دو جلوۀ ابدی از درخششی ازلی
به خُلق و خو، دو محمد؛ به رنگ و بو دو علی
سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی
نخورد دشمنت اما جُوِی ز گندم ری
سلام، آیۀ جاری صدای عطشانت
سلام، رود خروشانِ نور، چشمانت
کشتی باورمان نوح ندارد بیتو
زندگی نیز دگر روح ندارد بیتو
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
در آیههای نور، مستور است زهرا
نورٌ علی نورٌ علی نور است زهرا
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
تو را اینگونه مینامند مولای تلاطمها
و نامت غرش آبی آوای تلاطمها
خوشا از دل نَم اشکی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
ما همه از تبار سلمانیم
با علی ماندهایم و میمانیم
گذشته چند صباحی ز روز عاشورا
همان حماسه، که جاوید خواندهاند او را
«چه کربلاست! که عالم به هوش میآید
هنوز نالهٔ زینب به گوش میآید»
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين