از روى حسین تا نقاب افکندند
در عالم عشق، انقلاب افکندند
سحر که چلچلهها بال شوق وا کردند
سفر به دشت دلانگیز لالهها کردند
بوی گل از سپیده میآید
اشک شوقم ز دیده میآید
ای کلیماللَّه تماشا کن کلام الله را
بر فراز دست خورشیدِ ولایت، ماه را
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
تو را اینگونه مینامند مولای تلاطمها
و نامت غرش آبی آوای تلاطمها
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است