سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین
به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین
ای خداجلوه و نبیمرآت
مرتضیخصلت و حسینصفات
اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور
آیینهای، آیینهای سر تا به پا نور
رُخت فروغ خداوند دادگر دارد
قَدت نشان ز قیام پیامبر دارد
اگرچه زود؛ میآید، اگرچه دیر؛ میآید
سوار سبزپوش ما به هر تقدیر میآید
ای زینب ای که بیتو حقیقت زبان نداشت
خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت
با زمزمی به وسعت چشم تر آمدم
تا محضر زلالترین کوثر آمدم
ای سورۀ نامت، تفسیر أعطینا
زهراترین زینب، زینبترین زهرا
ای بر تو سلام آمده از داور هستی
بگذشته در آیین نبی از سر هستی
نَمی از چشمهای توست چشمه، رود، دریا هم
کمی از ردّ پای توست جنگل، کوه، صحرا هم
ای که بر روشنای چهرهٔ خود نور پیغمبر سحر داری
نوری از آفتاب روشنتر رویی از ماه خوبتر داری
ای شکوهت فراتر از باور
ای مقامت فراتر از ادراک
ای لهجهات ز نغمۀ باران فصیحتر
لبخندت از تبسم گلها ملیحتر
نور «اِقرَأ»، تابد از آیینهام
كیست در غار حرای سینهام؟!