ای نام تو از صبح ازل زمزمۀ رود
ای زمزم جاری شده در مصحف داود
در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
جبریل مکرر این صلا را سر داد
بلّغ، بلّغ... ندا به پیغمبر داد
این كیست از خورشید، مولا، ماهروتر
بیتابتر، عاشقتر، عبدالله روتر
دُرّ یتیمم و به صدف گوهرم ببین
در بحر عشق، گوهر جانپرورم ببین
روح والای عبادت به ظهور آمده بود
یا که عبدالله در جبههٔ نور آمده بود؟
باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد
خدا جلال دگر داد ای امیر تو را
که داد از خم کوثر، میِ غدیر تو را
دارم دلی از شوق تو لبریز علیجان
آه ای تو بهار دل پاییز علیجان