ای بال و پر و پهنه و پرواز حسین
ای خون خدا خون سرافراز حسین
شوکران درد نوشیدم، دوا آموختم
غوطه در افتادگی خوردم، شنا آموختم
اگر نوبهارم، اگر زمهریرم
اگر آبشارم، اگر آبگیرم
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
ماه اسفند فراز آمده، سرخوش، سرشار
این چه ماهیست چنین روشن و آیینهتبار؟!
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد
خدا که در حرم امن خویش راهت داد