حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت