ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
او غربت آفتاب را حس میکرد
در حادثه، التهاب را حس میکرد
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
مهمان ضیافت خطر هیچ نداشت
آنگاه که میرفت سفر هیچ نداشت
خونین پَر و بالیم؛ خدایا! بپذیر
هرچند شکستهایم، ما را بپذیر
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
آیینه و آب، حاصل یاد شماست
آمیزۀ درد و داغ، همزاد شماست
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت