باران شده بر کویر جاری شده است
در بستر هر مسیر جاری شده است
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
یا ازلیَّ الظُّهور، یا ابدیَّ الخفا
نورُک فوقَ النَّظر، حُسنُک فوقَ الثنا
ما طائر قدسیم، نوا را نشناسیم
مرغ ملکوتیم، هوا را نشناسیم
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود