هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری