شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری