بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی