چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی