گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
او غربت آفتاب را حس میکرد
در حادثه، التهاب را حس میکرد
مهمان ضیافت خطر هیچ نداشت
آنگاه که میرفت سفر هیچ نداشت
خونین پَر و بالیم؛ خدایا! بپذیر
هرچند شکستهایم، ما را بپذیر
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
آیینه و آب، حاصل یاد شماست
آمیزۀ درد و داغ، همزاد شماست