دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟