تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوست
نه همین سر که تن و جان و جهان یکسر از اوست...
فرخنده پیکریست که سر در هوای توست
فرخندهتر سریست که بر خاک پای توست
گر بسوزیم به آتش همه گویند سزاست
در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم