شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست