باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
کمتر کسیست در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت
آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت