تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری