با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
دختر خورشید و ماه، زهرۀ زهرا
آن که کرامات او گذشته ز احصا
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم