بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند