لبریزم از واژه اما بستهست گویا زبانم
حرفی ندارم بگویم، شعری ندارم بخوانم
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
با اینکه نبض پنجره در دست ماه نیست
امشب جهان به چشم اتاقم سیاه نیست
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند