سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم