نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
ما بیتو تا دنیاست دنیایی نداریم
چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
بیمرگ سواران شب حادثههایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را
بیزارم از آن حنجره کو زارت خواند
چون لاله عزیز بودی و خوارت خواند
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت