اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم