نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
باران شده بر کویر جاری شده است
در بستر هر مسیر جاری شده است
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم