الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی