توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی