من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو