شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد
برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد
عطش از خشکی لبهای تو سیراب شده
آب از هُرم ترکهای لبت آب شده
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
قحطی عشق آمده باران بیاورید
باران برای اهل بیابان بیاورید
خبری میرسد از راه، خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب كعبه قبلۀ ایمان رسیده است