لبریزم از واژه اما بستهست گویا زبانم
حرفی ندارم بگویم، شعری ندارم بخوانم
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
با اینکه نبض پنجره در دست ماه نیست
امشب جهان به چشم اتاقم سیاه نیست
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند