علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين