صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين