چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين