كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين