هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
به نام آنکه مستغنیست بالذّات
«بَدیعُ الاَرض» و «خلّاقُ السماوات»