از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم