میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
بازآمدهای به خویشتن میطلبم
سیرآمدهای ز ملک تن میطلبم
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
تا بر شد از نیام فلق، برق خنجرش
برچید شب ز دشت و دمن تیره چادرش
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
خودآگهان که ز خون گلو، وضو کردند
حیات را، ز دم تیغ جستجو کردند
ای ز دیدار رخت جان پیمبر روشن
دیدۀ حقنگر ساقی کوثر روشن
خزان نبیند بهار عمری که چون تو سروی به خانه دارد
غمین نگردد دلی که آن دل طراوتی جاودانه دارد
کیست امشب حلقه بر در میزند
میهمانی، آشنایی، محرمی؟