ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟
دوباره روزهای سال شمسی رو به پایان است
ولی خورشید من در پشت ابر تیره پنهان است
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
به سوگ نخلهای بیسرت گیسو پریشانم
شبیه خانههای خستهات در خویش ویرانم
دلم دلم دلم دلم دلم فرو ریخت
قدحقدح شکسته شد، سبوسبو ریخت
دیدیم جهان بیتو به بن بست رسید
هر قطره به موجها که پیوست رسید
تشنهست شبیه ماهی بیدریا
یا آهوی پابسته میان صحرا
شاید که برای تعزیت میآید
تشییع تو را به تسلیت میآید
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود